-
وصف نابودی
سهشنبه 11 بهمن 1390 15:45
زیر این باران غمگین با قدمهائی سنگین با همین چشمان اشکین از همین شلاق خشمگین این منم، تنهاترین با همین بغضهای دیرین گفتن ناگفتنی ها خیلی سخت اما تنهائی همین وایسادن جلوی آئینه و دیدن خط عمر باز هم بی خبر از پیش همه رفتن رفتن و نگفتن بی هدف اینور و اوونور دیدن هیچ و هیچ فردی و ندیدن دیگه آرزوهارو ناامید شدن گریه هارو...
-
این شب بی ستاره
دوشنبه 26 دی 1390 11:26
ا این شب بی ستاره ماه (مهتاب) قهر کرده اشک های بی اراده این همه گفته های ناگفته این همه ناگفته های گفته باز هم همان ابرهای رهگذر و سیه دلی مه گرفته سرنوشت و چی نوشته چرا اینطور نوشته قطره هارو دریا دیده ولی همدردی نکرده انتظاری دیرینه بغضی کهن مانده در این صدای خویش اما برای خویش هم ، غریبه سخن زیاد مانده اما وقتی...
-
اگر روزی شکسته حالی را دیدی
جمعه 23 دی 1390 22:31
اگر روزی شکسته حالی را دیدی که از کوئی گذر میکرد اگر در حال خویش بود و گهی می گریست گهی هم می خندید نخند به حال او بدان آشفته ایست پر از اندوه بدان این خنده ها از روی غم است از روی ناله و درد است از فریادهای پر از سکوت بدان او هم سرزنده ای بوده که اینک ناامید گشته بدان ریتم این ترانه ها گاهی شاد بوده ولی، اینک: پر از...
-
بگو تا بنویسم:
چهارشنبه 14 دی 1390 16:15
بگو از چی بنویسم؟؟ از این همه اشک از این همه آه و افسوس از این همه شکسته ها از این همه شکست ها از این همه تنهائی از این همه غرور له شده از همیشه ابری بودن هوای دلم از مه زیبای غم که از دوستی که هیچ وقت یار نشد؟ از سوز دل و سکوت اجباری از خنده های پر از غم بگو چی بنویسم از خدائی که فراموشم کرد غبار رفتن و نبودن به ذهنم...
-
Life
پنجشنبه 8 دی 1390 13:07
قسمت من رو سرنوشت از اول این طوری نوشت : سند تنهائی و به نام من زد و رفت هر که آمد و یک در زد و رفت دلم ابری گشت هوای نفسهایم بارانی باران گاه و بیگاه بارید اما نفهمیدند چه شد خنده با من قهر کرد لبخند دیگه بارش و بست و رفت گریه میزبان چشمام گشت دوست رفت، یار رفت، ........... هم رفت. لیک: تنهائی آمد و با من غمخوار گشت...
-
نوشتم ...............
چهارشنبه 30 آذر 1390 18:29
نوشتم قصه های بی شماری از غصه های بی پایانم نوشتم از الم ها و اشک هایم نوشتم از گریه های کهن و نو نوشتم از خنده های سرشار از گریه ام نوشتم از نگاه های پر الم و حسرتم نوشتم تمام خاطرات تلخ و گذرا را نوشتم که دل شکسته ای از روزگارم نوشتم از تلخی پایان عشق نوشتم از لحظه های تنهائی از آرزوهای محال از خدائی که باید باشه و...
-
غزل زندگی
دوشنبه 21 آذر 1390 17:37
زندگی ناخواسته اومدن اولش شهد گل و تا آخرش بی عسل زندگی، غصه هارو شمردن اشک ریختن و خنده ها رو ندیدن زندگی با گریه اومدن و با گریه هم رفتن زندگی الکی دل خوش کردن شادیهارو فقط، تو قصه ها و فیلم ها دیدن زندگی دنیای پوچ حسرت خدا رو ندیدن و الکی دلبستن زندگی بار گرون زیستن گاهی باهم بودن و همیشه تنها موندن زندگی رود روون...
-
در این دنیا
یکشنبه 13 آذر 1390 12:55
در این دنیا که درد بی کسی معنا نداره در این دنیا که خدا هم وقتی نداره در این دنیا که رفتن و موندن فرقی نداره در این دنیا که دوست هم یاری نداره در این دنیا که یاد هم بودن دگر معنا نداره به رای تو ،زندگی معنائی داره ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ... ؟؟؟؟ در این دنیا عشق شده حس غریبی در این دنیا که...
-
یادمان بماند
جمعه 29 مهر 1390 12:05
همیشه یادمان بماند عشق رویائی به ظاهر زیباست دوستی فقط یه دنیا خاطره است خنده های شادی، همه ظاهری است و گریه ها همه از ته دل و آه ها همه پر از احساس و اندوه چشمها همه ابری و آماده بارش نگاه ها همه منتظر و عمق نگاه ها، پر از دلگیری شاعر: مریم فارسی
-
چشمان ابری
جمعه 15 مهر 1390 00:39
چقدر سخت در دنیایی باشی که رفاقت و صداقت با هم غریبه باشند چقدر سخت دلی داشته باشی گرفته چشمان ابری اما غیر ممکن باریدن خیلی سخت با همه بودن و در آخر تنها ماندن شاعر: مریم فارسی
-
اشکهای تنهائی
پنجشنبه 7 مهر 1390 00:54
یه دل دارم خیلی شکسته تر از اونی که تصورش کنی چشمهائی دارم مه گرفته از بارونی در انتظار باریدن دیده ای پر از غبار غم یه فکری دارم خیلی آشفته و خسته همیشه با سکوت رفیقم فریادهای پر ز دردم فرو رفته در باتلاق سکوتم اشکهای تنهائیهایم دیگه شرمی از باریدن ندارن با غروری زیبا میبارن یه .......... شاعر مریم فارسی
-
این قلب و تو شکستی
یکشنبه 27 شهریور 1390 21:22
ای هم صدای هستی این قلب و تو شکستی رفاقت و ربودی صداقت و شکوندی اما دروغ کاشتی با اینکه با تو بودم نمکدون و شکوندی چشمه اشک رو باختم نمی پرسی چه طوری؟ نمی دونی چه جوری؟ فکر میکنم که بار آخری تو زندگی رو نباختی خود من بودم دیگه نشد بهت بگم .............. شاعر: مریم فارسی
-
خیلی سخت
سهشنبه 1 شهریور 1390 00:43
خیلی سخت روی زمین خدا ایستاده باشی و بدونی هیچ دوستی نداری خیلی سخت در جواب خوبی ها فقط نامروتی ببینی خیلی سخت پر از بغض باشی و نتونی حتی یه ذره اش و خالی کنی (خیلی سخت ابر بارانی باشی و اجازه باریدن نداشته باشی) خیلی سخت عاشق باشی اما قصه غصه های تنهائیت گرمابخش محفل غریبه و آشنا باشه خیلی سخت روی زمین خدا باشی اما...
-
از این دل کوچکم دگر پر نکشید
سهشنبه 4 مرداد 1390 11:37
روی این صفحه تنهائی من خط نکشید از این دل کوچکم دگر پر نکشید از قفس فراموشی دگر پر بکشید بگذارید که من هم باشم من همین جام ، مرا خط نکشید آمدم تا بنویسم کمی از تنهائی توی این دفتر بی نقش و نگارم بکشید روی این صفحه تنهائی من خط نکشید از این دل کوچکم دگر پر نکشید شاعر: مریم فارسی
-
چرا سهم من این بوده ؟
دوشنبه 23 خرداد 1390 23:21
منم خسته و شکسته چرا سهم من این بوده از این دنیای بیهوده در این آهنگ فرسوده در این عشق های بیهوده بگو کجا نشسته اون که این همه درد و نوشته؟ برای تو نوشته؟ توئی که................. بازم می خوام بگم: خیلی دلم گرفته خدا با من چه کرده؟؟؟؟؟؟ شاعر مریم فارسی
-
تنهائی من
جمعه 13 خرداد 1390 22:07
چند صباحی است گذر می کنم از دنیای درویشی خویش لیک نمیبینم من یاری برای دنیای تنهائی خویش جز همان های و هوی خویش چند صباحی است تنها در کنار آبی میزنم نینوائی از آلام تنهائی خویش هم سخن پرندگان در برکه تنهائی خویش شاعر: مریم فارسی
-
اگر روزی نوشتی سرگذشتی
شنبه 31 اردیبهشت 1390 20:25
اگر روزی نوشتی سرگذشتی اگر از این تلخی تنهائی نوشتی اگر از بودن و نبودن ها نوشتی اگر از رمز و راز زندگی نوشتی اگر از شادی ها و خندیدن ها نوشتی اگر از محفل هائی که نبودم و تو بودی نوشتی اگر در کنار دوستان برای شادی ها نشستی اگر عاشقت گشتم اما ندانسته گذشتی بدان اما تو هنوز از قلبم نرفتی اگر روزی در این سر درگمی ها از...
-
من تو این کلبه نشستم
یکشنبه 11 اردیبهشت 1390 21:23
من تو این کلبه نشستم گاهی غمگین گاهی شادم گاهی از درون شکستم گاهی من یک موج خسته ام من تو این کلبه نشستم من خموش و سر شکسته ام خاطرات با تو بودن و توی ذهنم بارها نوشتم من تو این کلبه نشستم گاهی غمگین گاهی شادم گاهی از درون شکستم من تو این کلبه نشستم گاهی اشک می ریزم گاهی در سکوتم گاهی منتظر اما........................
-
فاصله من و تو
جمعه 9 اردیبهشت 1390 00:08
هرکسی یه جوری پژمرده من دراین دشت خشکیده لیک تو در آن چمنزار ،تازه روئیده توکنار غنچه های نو شکفته لیک من کنار ریشه هائی خشکیده .............. تو زیباترینی -ولی من برگ برگ وجودم خشکیده تو سرشار از عاطفه ای ولی من .......................... شاعر: مریم فارسی
-
باز هم
چهارشنبه 31 فروردین 1390 17:37
بازم غروب این دل بازم بارون حسرت بازم طلوعی غمگین بازم عبوری سهمگین بازم دیار غربت بازم بودن نبون بازم درد جدائی بازم تصمیم رفتن بازم سکوتی پر بغض بازم شکست و ریزش بازم سردی احساس بازم گنگی برخورد بازم سر در گمی ها بازم تلخی ...... بازم .......... شاعر: مریم فارسی
-
اندوه جدائی
پنجشنبه 11 فروردین 1390 18:34
چی شد خنده حروم شد ** چی شد خوشی تموم شد چی شد اشکای چشمام ** مثل بارون روون شد چی شد اندوه عالم ** نشست توی قلبم حالا نیستی کنارم** بی تو غمگین و سردم چی شد دلت شکستِ ** به موندن دل نبستِ تو رفتی و غم عشقت** توو قلب من نشسته چی شد رفتی، نموندی ؟*** چرا دلمو شکوندی منوبا این جدائی *** به تنهایی رسوندی شاعر: مریم
-
تولدم مبارک
چهارشنبه 10 فروردین 1390 00:53
۱۳۹۰.۱.۱۰ تولدم مبارک ساعت ۱۸ و ۳۰ دقیقه تولدم مبارک
-
تولد مبارک
دوشنبه 1 فروردین 1390 15:35
دوستان فروردینیم تولدتان مبارک تولد خودمم پیشاپیش مبارک
-
زندگی رسم خوشایندی نیست
دوشنبه 23 اسفند 1389 00:39
زندگی ....... زندگی زندگی نهان کردن اسرار هاست زندگی شکوندن قلب و غصه خوردن! زندگی به خاطر نبودن هم صحبت غصه ها رو درون خود ریختن زندگی شرح حال دلهای ابری زندگی دیدن باران بر روی گونه هاست زندگی عاشق بودن، ولی نگفتن زندگی عشق و نهان کردن زندگی در کنار عشق پرپر زدن ولی در سکوت سپری کردن زندگی حسرت....................
-
شکستم
پنجشنبه 5 اسفند 1389 18:06
دلها همه فرسوده کمرها هم خمیده اشکا همه خشکیده چرا اینگونه گشته دردها همه زیاده اما همدرد نایاب هم صحبتی نمانده دنیا خرابه گشته ساقی بی می نشسته دگر شادی نمانده همه جا غصه گشته تنهائی قانون شده خنده یک رؤیا شده گاه باید خندید به تمام غصه ها و قصه ها گاه نیز باید سکوت را پیشه کنیم شاعر: مریم فارسی
-
زندگی قفس تنگی است
پنجشنبه 21 بهمن 1389 00:56
نوشتم برگ برگ زندگی را نوشتم خاطرات گفته و نگفته ام رو نوشتم از احساسات سنگی نوشتم از دل های ابری نوشتم دونه دونه دردها رو نوشتم پرسشای بی جواب و نوشتم خاطرات تنهائی ام را شکوندم بودن و دلبستگی رو نوشتم روی هر برگ پائیزی قصه هائی از جدائی بی وفائی نوشتم از قفس تنگ زندگی به خاطر می سپارم تلخی ها رو شاعر: مریم فارسی
-
آرزو
جمعه 1 بهمن 1389 00:29
آرزو داشتم که فریاد بزنم سکوتم بشکنم و داد بزنم کاش می شد پر بکشم به آسمون بگم دردهام به همزبون کاش می شد بغض گلوم بشکنم دردهای تو سینه ام و خالی کنم کاش که بود کنار من یه هم سفر کاش که بود کنار من یه همنفس که من از روی عشقی ناب بخواد نه از هوس! اینا همه فقط یه رؤیا بود اما قشنگ پشت پرده رؤیاهام، صحنه ای بود از:...
-
چشمه اشک
سهشنبه 21 دی 1389 00:45
بغض دردهای کهنه چه زیبا ترکید چشمه اشک چه زیبا جوشید آتش غم به دلم باز رسید غبار مه جلوی چشمام و پوشوند ولی انگار کسی درد نگاهم ندید لیک! انگار کسی موج سکوتم نشنید کاغذ دل نوشته ها را اینبار آتش بغض غم انگار درید نوشته های کاغذ دل نوشته ها را اینبار اشکهایم نوشته هام شستند نی لبک غم چه سوزناک دمید لیک،کسی درد کلام مرا...
-
تا دلت نرفته برگرد
پنجشنبه 16 دی 1389 02:09
سرزمین آرزوهایم با سیل اشکانم ویران گشت گلهای خنده پژمرده گشت آسمان در مقابل دل ابریم شرمنده گشت برق امید از دیدگانم رخت بست بغض جایگزین لبخند شد جدائی عهد وفا با تنهائی بست چشمه عشق خشکید دوستی ............... هردو ............ شاعر: مریم فارسی
-
مناجات
یکشنبه 12 دی 1389 00:04
اگر دنیا همین اگر غربت چنین اگر بودن یه جرم اگر رفتن یه رسم اگر دریای اشک اگر دنیا یه سنگ اگر منم اون شیشه اگر شهر در غروب اگر یاری معنا نداره اگر گریه یه رسم اگر با هم بودن گناه اگر خنده یه بزه اگر تنهائی دلم زخمی تر از آن است که گویم : .................. خدایا عمرمان شده دیگه حبابی اسیر باد یا شناور روی آب خدایا...