منم خسته و شکسته
چرا سهم من این بوده
از این دنیای بیهوده
در این آهنگ فرسوده
در این عشق های بیهوده
بگو کجا نشسته
اون که این همه درد و نوشته؟
برای تو نوشته؟
توئی که.................
بازم می خوام بگم:
خیلی دلم گرفته
خدا با من چه کرده؟؟؟؟؟؟
شاعر مریم فارسی
دلم را ...
رو به یادت
می گشایم
کبوتری
از من می گریزد
و از دور دستِ تو
با چینه دانی از افق
باز می آید به من
و تو را
در دلم لانه می کند
تمام من
شعله می شود
از طلوع تو
که نمی دانم
از کدام سمت آرزو
می آئی !
به ابرها سپرده ام
تا آمدنت
در چهار سوی دلم
رنگین کمان ببارند
شاید در یکی
از همین باران ها
به بیداریم
قدم بگذاری !
دستم را ∙ ∙∙ ∙خوب میخوانی∙ ∙∙ ∙ولی...∙ ......∙∙ ∙قلبم را ∙ ∙∙ ∙فقط ورق میزنی...∙
سلام
آپ زیبایی بود
سهم من از بوسه باد
چی بگم ای دادو بیداد
همه زردی و تباهی
مردنو رفتن از یاد
سلام مریم جان. خوبی؟
نمیدونم از استاژ اصفهان برگشتی یا نه؟ امیدوارم که همه چی خوب بوده و بهت خوش گذشته باشه.
اومدم وبت گفتم شاید آپ کرده باشی. اما نه
به هر حال اومدنم اینجا خالی از لطف نبود. دارم ترانه قشنگ وبت رو گوش میدم. دانلودش کردم اما از اون شب دیگه گوش نداده بودم. مرسی
راستی بلاگ اسکای کامنت خصوصی نداره!!؟؟
درود دوست من
سپاس از حضورت
سلام مریم جان ممنون که سر زدی.....
وبلاگت واقعا زیباست... خسته نباشی
اگه خواستی یه سر هم به انجمن عاشقانه ی ما بزن خوشحال میشیم:
http://mohadese.com/forum
بدرود عزیز
خیلی ...خیلی ممنون مریم جان....لطف کردی
قصه آدم ، قصه یک دل است و یک نردبان. قصه بالا رفتن، قصه پله پله تا … قصه آدم قصه هزار راه است و یک نشانی . قصه جست و جو ، قصه از هر کجا تا او. قصه پیله است و پروانه. قصه تنیدن است و پاره کردن. قصه به درآمدن ، قصه پرواز...
من اما هنوز اول قصه ام. قصه همان دلی که روی اولین پله مانده است. دلی که از بلندی واهمه دارد، از افتادن . پایین پای نردبانت چقدر دل افتاده است. دست دلم را میگیری؟؟ مواظبی که نیفتد؟
من هنوز اول قصه ام، قصه هزارو یک نشانی. نشانی ات را گم کرده ام. باد وزرید و نشانیت را برد . نشانی ات را دوباره به من میدهی؟ با یک چراغ و یک ستاره قطبی؟ من هنوز اول قصه ام، قصه پیله و پروانه. کسی پیله بافتن یادم نداده است. به من می گویی پیله ام را چطوری ببافم؟ پروانگی ام را یادم میدهی؟ دو بال ناتمام و یک آسمان.
من هنوز اول قصه ام ....
سلام خوبی؟
مرسی از حضورت در سایت دفتر عشق
شاد باشی
ذوب شدم از سردی این تکرار ...
عادتت را
از جان لحظه هایم بردار !
خسته ام
نمی رسم به بهار ...
پاییز بهانه ی خوبیست
به دست باد مرا بسپار ...!
/مریم تقوی