این شب بی ستاره

ا 

این شب بی ستاره 

ماه (مهتاب) قهر کرده 

اشک های بی اراده 

این همه گفته های ناگفته 

این همه ناگفته های گفته 

باز هم همان ابرهای رهگذر و سیه   

دلی مه گرفته 

سرنوشت و چی نوشته 

چرا اینطور نوشته 

قطره هارو دریا دیده 

ولی همدردی نکرده  

انتظاری دیرینه 

بغضی کهن مانده  

در این صدای خویش اما برای خویش هم ، غریبه 

سخن زیاد مانده اما وقتی نمانده  

شاعر: مریم فارسی 

اگر روزی شکسته حالی را دیدی

 

 

اگر روزی شکسته حالی را دیدی 

که از کوئی گذر میکرد  

اگر در حال خویش بود  و  

گهی می گریست 

گهی هم می خندید

نخند به  حال او 

بدان آشفته ایست پر از اندوه 

بدان این خنده ها از روی غم است 

از روی ناله و درد است  

از فریادهای پر از سکوت

بدان او هم سرزنده ای بوده  

که اینک ناامید گشته  

بدان 

ریتم این ترانه ها گاهی شاد بوده  

ولی، اینک: 

پر از غبار غم

مه زیبای اشک چشماش و پوشونده

صدایش پر از سوز تنهائیست

صدای شکستنش  

این که بی هدف میگذرد از کوچه ها 

همانیست که روزی نمی دانست 

معنی شکست از زندگی  

معنی تنهائی و..................

  

شاعر :مریم فارسی

بگو تا بنویسم:

 

 

 

بگو از چی بنویسم؟؟ 

از این همه اشک   

از این همه آه و افسوس 

از این همه شکسته ها 

از این همه شکست ها 

از این همه تنهائی  

از این همه غرور له شده 

از همیشه ابری بودن هوای دلم 

از مه زیبای غم  که

از دوستی که هیچ وقت یار نشد؟ 

از سوز دل و سکوت اجباری 

از خنده های پر از غم  

بگو چی بنویسم 

از خدائی که فراموشم کرد  

غبار رفتن و نبودن به ذهنم نشست

بگو از این همه درد چی باید بنویسم  

از اون همه آرزوهای خاکی  

از این همه سوختن و ساختن

بگو بنویسم ............

 

شاعر : مریم فارسی

 

Life

 

قسمت من رو سرنوشت  

از اول این طوری نوشت :   

سند تنهائی و به نام من زد و رفت

هر که آمد و یک در زد و رفت   

دلم ابری گشت  

هوای نفسهایم بارانی 

باران گاه و بیگاه بارید  

اما نفهمیدند چه شد  

خنده با من قهر کرد 

لبخند دیگه بارش و بست و رفت 

گریه میزبان چشمام گشت 

دوست رفت، یار رفت،‌ ........... هم رفت. 

لیک: تنهائی آمد و با من غمخوار گشت  

یاس آمد و امید کوله بار خویش بست و رفت

  

شاعر: مریم فارسی