بغض دردهای کهنه چه زیبا ترکید
چشمه اشک چه زیبا جوشید
آتش غم به دلم باز رسید
غبار مه جلوی چشمام و پوشوند
ولی انگار کسی درد نگاهم ندید
لیک! انگار کسی موج سکوتم نشنید
کاغذ دل نوشته ها را اینبار
آتش بغض غم انگار درید
نوشته های کاغذ دل نوشته ها را اینبار
اشکهایم نوشته هام شستند
نی لبک غم چه سوزناک دمید
لیک،کسی درد کلام مرا آخر نشنید
کسی چشمان بی فروغ مرا آخر ندید
شرح دل گفتم ولی گفتند تو دیوانه ای
قصد سفر کردم ولی همه انگار دوست داشتند
هیچ کس خداحافظی نکرد
هیچکس حالی دورادور از ما نپرسید
کاغذ دل نوشته ها را اینبار
می سپارم دست باد
بغض دردهای کهنه چه زیبا ترکید
چشمه اشک چه زیبا جوشید
شاعر: مریم فارسی
به منم سر بزنید!!!
کاش می شد از تو دلم حر فامو بیرون بر یزم
یه شبم اشکامو من تو دامن اون بر یزم
----------------------------------------------------------
بغضم در گلو مانده و اشکاهیم خشکید
دلم از تنهایی و غم پوسید
تاکه آخر مرغ آرزوهایم لب مر گو بوسید
حرف های ما هنوز نا تمام , تا نگاه میکنی وقت رفتن است . باز هم همان حکایت همیشگی که ناگهان چه قدر زود میشود را برات میگویم مریم جان !
خیلی زیبا بود منو یاده تنهاییام می ندازه
سلام دوست عزیز
.
وبلاگتونو دیدم و گفتم تا اینجا که اومدم . نظری هم بدم
.
تبریک میگم بهتون به خاطر سلیقتون
وبلاگ خوبی دارین
.
خوشحال میشم به کلبه حقیر و درویشی منم سر بزنید
.
امری بود در خدمتم
موفق باشید
.
.
.
.
.
.
.
.
امضا : داداش حامد
چه خوب بود همه زیبایی
وقتی زیبایی در دستان لطیف تو بود
و چه سخت بود لحظه جدایی
همان لحظه جدایی از تمام خوبیها
نه نه ..
شاید زیبایی
زیبایی مال تو نبود
تو به ظاهر زیبا بودی
و قلبی به زشتی دروغ گویان عالم داشتی
و توانستی قلب مرا بشکنی
...
باسلام
تبریک خدمت شما وب زیبا خوب و پر محتوایی دارین
خوشحال می شوم به کلبه تنهایی های من نیز سری بزنید.
به وقتش میبینه....
سلام مریم خانم
سلام مریم جووووون.....امیدوارم خوب باشی گلم.....نظرتو تو وبم الان دیدم.....چی شده نبینم ناراحتیتوووووو.....
بابا کجایی تو کم پیدایی....؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟:(:(:(:(