بارها و بارها

بارها و بارها خواستم احساساتم را به قلم بیاورم

جوهر خشکیدۀ قلمم مانع شد

می خواستم به او بگویم که

در قلبم جاپیدا کرده، اما نشد

بارها به چشمانش نگاه کردم تا به او بگویم

اگر کاری کردم؛ اگر اتفاقی افتاده، ناخودآگاه بوده

به او بگویم ببخش

بارها می خواستم تا به او بگویم سکوتم

علامت ناخشنودی و تأیید نکردن نبود

سکوتی که کردم ،معنایش آنچه می پنداشت نبود

کاش می دانست، آنچه با من کرده

کاش می دانست، مثبت اندیشی چقدر زیباست

قدمهائی که با او برداشتم از روی وظیفه نبود

دیگه قهرم با این روزها، با این دنیا

قهر با ...................


شاعر: مریم فارسی