در آزمون زندگی
من ماندم و یک برگ امتحان
من ماندم و یک دنیا سوال بی جواب
من ماندم دنیائی حرف نگفته
من و یک دنیا اسرار خاک خورده
من و یک شرح حال غمگین
من و یک قصه زندگی غمگین
من و یک دریای حسرت
من و یک دل ابری
من و یک دنیا اشک ناریخته
در این امتحان دشوار
اگر سفری در راه است
پس
در کنار آشنایان، غریب و تنها ماندن
بهر چه بود؟
خدایم ! تو که خویش تنهائی
در پس این همه غربت
پس: علت خلق عشق؛ چه بود ؟
این همه دل های شکسته ، اگه هست
پس..................
عاطفه بهر چه بود؟
در این آزمون
اگر ...................
شاعر: مریم فارسی
سلام دوستم
قدیما زود به زود از کوچه باغ دل ما گذر میکردی
وبلاگت زیبا بود
خوشمان آمد
راستی عکسات رو از کدوم سایت آپلود میکنی
بهم خبر بده
ما محکومیم
محکوم به تولدی ناخواسته
محکوم به زندگی
محکوم به عشقی اجباری
محکوم به بقا
محکوم به تنهایی
محکوم به مرگی ناخواسته
این ها چیزهایی ست که گذر زمان به من آموخت ...
سلام مریم خوبی چرا منو فراموش کردی ما که دوستای خوبی بودیم ....
آمدنن بهر چه بود
یاد این شعر افتادم مریم جان
سلام دوست هنرمند
اون قسمت اشکهای ناریخته بدجور دلمو سوزوند...اشک ریخته قابل تحمل تره.
برقرار باشی
سلام
فراموشی رسم ما نیست
به حضور رسیده ایم تا فراموش نشویم
اما حیف که فراموش شدیم
باسلام
آخر از جور تو عالم را خبر خواهیم کرد
خلق را از طرهات آشفتهتر خواهیم کرد
باتشکر....................................
شک نکن گاهی باید بی خیال شوی و تنهاییت را به اولین کوچه ای که میرسی بگذاری و بروی