قسمت من رو سرنوشت
از اول این طوری نوشت :
سند تنهائی و به نام من زد و رفت
هر که آمد و یک در زد و رفت
دلم ابری گشت
هوای نفسهایم بارانی
باران گاه و بیگاه بارید
اما نفهمیدند چه شد
خنده با من قهر کرد
لبخند دیگه بارش و بست و رفت
گریه میزبان چشمام گشت
دوست رفت، یار رفت، ........... هم رفت.
لیک: تنهائی آمد و با من غمخوار گشت
یاس آمد و امید کوله بار خویش بست و رفت
شاعر: مریم فارسی
درکنار غمگین بودنش قشنگ بود
سلام مریم عزیز نظر لطفته من یک چیزایی مینویسم ازروی احساس وفنی نیست ولی شماشاعرهستی وازروی احساس وهمینطور روی اصول مینویسی موفق باشی
سلام عزیزم خوبی ؟
ممنون که خبرم کردی
مثل همیشه قشنگ بود
از این شب های بی پایان،
چه می خواهم به جز باران
که جای پای حسرت را بشوید از سر راهم
نگاه پنجره رو به کویر آرزوهایم
و تنها غنچه ای در قلب سنگ این کویر انگار روییده...
به رنگ آتشی سوزان تر از هرم نفسهایت،
دریغ از لکه ای ابری که باران را
به رسم عاشقی بر دامن این خاک بنشاند
نه همدردی،
نه دلسوزی،
نه حتی یاد دیروزی...
هوا تلخ و هوس شیرین
به یاد آنهمه شبگردی دیرین،
میان کوچه های سرد پاییزی
تو آیا آسمان امشب برایم اشک می ریزی؟
ببارو جان درون شاهرگ های کویر آرزوهایم تو جاری کن
که من دیگر برای زندگی از اشک خالی و پر از دردم
ببار امشب!
من از آسایش این سرنوشت بی تفاوت سخت دلسردم.
ببار امشب
که تنها آرزوی پاک این دفتر
گل سرخی شود روزی!
ودیگر من نمی خواهم از این دنیا
نه همدردی،
نه دلسوزی،
فقط یک چیز می خواهم!
و آن شعری
به یاد آرزوهای لطیف و پاک دیروزی...
Salam khanomi up kardi khabaram kon ok?
به به به عالی،،،،
من موندم چرا حافظ و سعدی و فردوسی شدند شاعران بزرگ ایران!!!
واقعا شعراتون قشنگه.
مرسی آبجی
سلام
چرا نمینویسی؟
.ღ♥ღ
..ღ♥ღ
..ღღ♥ღ♥ღ♥ღ♥ღ♥ღ
...ღ♥ღ♥ღ♥ღ♥ღ♥ღღ
.......................ღ♥ღ
...........ღ♥ღ...ღ♥ღ
...........ღ♥ღ
...........ღ♥ღ.........ღ♥ღ.....ღ♥ღ
...........ღ..ღ♥ღ.......ღ♥ღ.....ღ♥ღ
...........ღ......ღ♥ღ.....ღ♥ღ.....ღ♥ღ
...........ღ♥ღ♥ღღ♥ღღ♥ღ♥ღ♥ ......ღ♥ღ
...........ღ♥ღღ♥ღ♥ღ♥ღღ♥ღღ♥........ღ♥ღ
....................................................ღ♥ღ
..........................@@..@@.............ღ♥ღ
..........................@@..@@.............ღ♥ღ
..............................@@................ღ♥ღ
..............................@@...............ღ
سلام مریم جون...منتظــــــــــــــــــر حضور گرمت هستم
[گل][گل]
تمام جاده های جهان را به جستجوی نگاه تو آمده ام ، پیاده ، این تو و این پینه های پای من
حالا بگو در این تراکم تنهایی ، مهمان بی چراغ نمی خواهی??
فراموشی رسم ما نیست،به حضور رسیده ایم که فراموش نشویم
یه مطل گذاشتم در مورد زندگی...به وبم سر بزن...ممنون