وقت رفتن شد و من دلواپسم انگار که یه عمر که تو قفسم
حالا وقت پر کشیدن منه من حالا منتظر یک سفرم
سفری از شب تار یک به سحر رد شدن از لحظه های بی ثمر
عبور از روزای سخت در به در حالا وقتشه باید برم سفر
رفتنو تازه شدن مثل بهار گذر از خزون سرد انتظار
رسیدن به ساحل خوشبختی ها دل من ای دل من طاقت بیار
من حالا خود خود مسافرم از شب وتنهایی ها می گذرم
می رمو پا می ذارم تو جاده ها ظلمت شبای سردو می شکنم
دل من فقط به فکر رفتنه تو سرم هوای پر کشیدنه
حالا جاده هاو من همسفریم وقت آزادی اززندون تنه
وقت آزادی اززندون غمه
رسیدن به ساحل خوشبختی ها دل من ای دل من طاقت بیار
سلام..
منم وقت رفتن دلواپسم....امان از جاده ها...
شاد و سلامت باشی.