همصدائی به جای بیصدائی

 

کاش می شد جدائی رو حذف کرد 

رسم شکستن دل و پاک کرد 

گریه هارو جمع کرد و خنده جایگزین کرد 

به جای دم به دم دلتنگی  

کنار هم بودن و معنا کرد   

دلتنگی و

عمق غم را با اقیانوس شادی جابه جا کرد  

عشق را با قهر غریبه ساخت 

همزبون و برای هر نفر ............ 

حالا بگو تا بدونم 

ما کی میاد جای من ؟ 

همصدائی به جای بیصدائی  

 

....  

   شاعر: مریم فارسی

به نام زندگانی حرام شد جوانی

 

 

شبهام که بی ستاره ن

روزام بدون نورن 

دریام بدون موج و 

قلبم بدون شوره

دستام که سرد، سردن  

چشام  بدون بارون 

نگام بدون اوج 

بغض ها دیگه ..........

بازم تو این هیاهو 

برای این همه حرف 

دیگه گوشی نمونده   

برای این همه درد  

یه همدردی نمونده 

  

 

شاعر:مریم فارسی

نمی دانم چرا بار سفر بستم

 

نمی دانم چرا بار سفر بستم 

نمی دانم چرا از این دیار دل کندم 

نمی دانم این هوس رفتن تا به کی شعله ور در درونم 

نمی دانم چه کنم با این کوله بار سنگین خوب و بد خاطراتم

نمی دانم چرا اشک هایم در انتظار یک رعدن 

نمی دانم با این همه بغض تا به کی باید بسازم 

نمی دانم در کجای این قافله بدی کردم 

که ورود مرا تا به ابد ممنوع کردن 

نمی دانم چرا نیست کسی همسفرم 

نمی دانم چرا نیست کسی شنوا به درد دلم  

به کی باید بنویسم که شکسته قلب بلورینم  

نمی دانم  سر روی کدام شانه گذارم 

که بگوید بگو می شنوم 

می شنوم این همه  آلام  

نمی دانم ........................

 

 شاعر:‌مریم فارسی

زندگی کجاست؟؟؟؟؟

 

می خواستم کودکی کنم 

به اسم بزرگتر 

جلوی کودکیم را گرفتند 

می خواستم شیطنت های نوجوانی را بکنم

دوران نوجوانیم را ازم گرفتند 

و به من جوانی را دادند  

قبل از جوانی

بزرگسالی را به من  هدیه دادند 

به اسم تجربه کهن سالی را در بزرگسالی  می گذرانم 

پس زندگی کجاست؟؟؟؟ 

 شاعر: مریم فارسی

دوستی را حک کنیم

  

کاش می شد عشق را باور کنیم 

لحظه لحظه دوستی را  حک کنیم 

کاش می شد قلب ها را شاد کرد 

گریه را بر چشم هم ممنوع کرد 

کاش میشد 

لبخند را قانون کنیم 

دوست داشتن را  

ما به هم اهدا کنیم 

کاش می شد خنده ها از ته دل 

قلبهای بشکسته را ترمیم کنیم 

کاش می شد 

آرزو را زنده کرد  

کودکی را در درون پاینده کرد

کاش......... 

 

شاعر: مریم فارسی

وصف نابودی

 

زیر این باران غمگین  

با قدمهائی سنگین

با همین چشمان اشکین 

از همین شلاق خشمگین 

این منم، تنهاترین 

با همین بغضهای دیرین 

  گفتن ناگفتنی ها خیلی سخت 

اما تنهائی همین 

وایسادن جلوی آئینه و

دیدن خط عمر 

باز هم بی خبر از پیش همه رفتن 

رفتن و نگفتن 

بی هدف اینور و اوونور دیدن 

هیچ و هیچ فردی و ندیدن 

دیگه آرزوهارو ناامید شدن 

گریه هارو نگه داشتن 

یک دفه با تمام وجود  

از غصه ترکیدن 

اینجا همه با هم غریبه بودن 

 

دنیا! به دنیا اومدن و نابود شدن 

 شاعر: مریم فارسی

  

این شب بی ستاره

ا 

این شب بی ستاره 

ماه (مهتاب) قهر کرده 

اشک های بی اراده 

این همه گفته های ناگفته 

این همه ناگفته های گفته 

باز هم همان ابرهای رهگذر و سیه   

دلی مه گرفته 

سرنوشت و چی نوشته 

چرا اینطور نوشته 

قطره هارو دریا دیده 

ولی همدردی نکرده  

انتظاری دیرینه 

بغضی کهن مانده  

در این صدای خویش اما برای خویش هم ، غریبه 

سخن زیاد مانده اما وقتی نمانده  

شاعر: مریم فارسی 

اگر روزی شکسته حالی را دیدی

 

 

اگر روزی شکسته حالی را دیدی 

که از کوئی گذر میکرد  

اگر در حال خویش بود  و  

گهی می گریست 

گهی هم می خندید

نخند به  حال او 

بدان آشفته ایست پر از اندوه 

بدان این خنده ها از روی غم است 

از روی ناله و درد است  

از فریادهای پر از سکوت

بدان او هم سرزنده ای بوده  

که اینک ناامید گشته  

بدان 

ریتم این ترانه ها گاهی شاد بوده  

ولی، اینک: 

پر از غبار غم

مه زیبای اشک چشماش و پوشونده

صدایش پر از سوز تنهائیست

صدای شکستنش  

این که بی هدف میگذرد از کوچه ها 

همانیست که روزی نمی دانست 

معنی شکست از زندگی  

معنی تنهائی و..................

  

شاعر :مریم فارسی

بگو تا بنویسم:

 

 

 

بگو از چی بنویسم؟؟ 

از این همه اشک   

از این همه آه و افسوس 

از این همه شکسته ها 

از این همه شکست ها 

از این همه تنهائی  

از این همه غرور له شده 

از همیشه ابری بودن هوای دلم 

از مه زیبای غم  که

از دوستی که هیچ وقت یار نشد؟ 

از سوز دل و سکوت اجباری 

از خنده های پر از غم  

بگو چی بنویسم 

از خدائی که فراموشم کرد  

غبار رفتن و نبودن به ذهنم نشست

بگو از این همه درد چی باید بنویسم  

از اون همه آرزوهای خاکی  

از این همه سوختن و ساختن

بگو بنویسم ............

 

شاعر : مریم فارسی

 

Life

 

قسمت من رو سرنوشت  

از اول این طوری نوشت :   

سند تنهائی و به نام من زد و رفت

هر که آمد و یک در زد و رفت   

دلم ابری گشت  

هوای نفسهایم بارانی 

باران گاه و بیگاه بارید  

اما نفهمیدند چه شد  

خنده با من قهر کرد 

لبخند دیگه بارش و بست و رفت 

گریه میزبان چشمام گشت 

دوست رفت، یار رفت،‌ ........... هم رفت. 

لیک: تنهائی آمد و با من غمخوار گشت  

یاس آمد و امید کوله بار خویش بست و رفت

  

شاعر: مریم فارسی

نوشتم ...............

نوشتم قصه های بی شماری  

از غصه های بی پایانم 

نوشتم از الم ها و اشک هایم  

نوشتم از گریه های کهن  و نو 

نوشتم از خنده های سرشار از گریه ام

نوشتم از نگاه های پر الم و حسرتم

نوشتم تمام خاطرات تلخ و گذرا را  

نوشتم که دل شکسته ای از روزگارم 

نوشتم از تلخی پایان عشق

نوشتم از لحظه های تنهائی 

از آرزوهای محال  

از خدائی که باید باشه و نیست  

نوشتم  از ...................... 

شاعر : مریم فارسی

غزل زندگی

 

 

زندگی ناخواسته اومدن 

اولش شهد گل و تا آخرش بی عسل 

زندگی، غصه هارو شمردن 

اشک ریختن و خنده ها رو ندیدن 

زندگی با گریه اومدن و با گریه هم رفتن 

زندگی الکی دل خوش کردن 

شادیهارو فقط، تو قصه ها و فیلم ها دیدن 

زندگی دنیای پوچ حسرت 

خدا رو ندیدن و الکی دلبستن 

زندگی بار گرون زیستن 

گاهی باهم بودن و همیشه تنها موندن 

زندگی رود روون رفتن 

بیهوده،به پای این و اون سوختن 

زندگی محبت و ندیدن 

تلخی روزگارو کشیدن 

زندگی همدمی نداشتن 

دردهارو درون خود ریختن 

زندگی غروبهارو شمردن 

در انتطار رفتن و رهائی پیدا کردن  

زندگی................................ 

شاعر: مریم فارسی  

در این دنیا

 

 

در این دنیا که درد بی کسی معنا نداره 

در این دنیا که خدا هم وقتی نداره 

در این دنیا که رفتن و موندن فرقی نداره 

در این دنیا که دوست هم یاری نداره 

در این دنیا که یاد هم بودن دگر معنا نداره 

به رای تو ،زندگی معنائی داره ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ... ؟؟؟؟ 

در این دنیا عشق شده حس غریبی 

در این دنیا که شهر و ده فرقی نداره 

در این دنیا که مال شده شناسنامه افراد 

در این دنیا که اسیری هم ابهتی داره 

در این دنیا بغض ها عدد نداره 

به رای تو باز هم موندن معنائی داره؟  

در این دنیا

یادمان بماند

 

 

همیشه یادمان بماند 

عشق رویائی به ظاهر زیباست 

دوستی فقط یه دنیا خاطره است 

خنده های شادی، همه ظاهری است

و  

   گریه ها همه از ته دل  

و  

   آه ها همه پر از احساس و اندوه 

چشمها همه ابری و  آماده بارش  

نگاه ها همه منتظر  

و  

عمق نگاه ها، پر از دلگیری 

 

شاعر: مریم فارسی 

چشمان ابری

 

چقدر سخت 

 در دنیایی باشی  

   که رفاقت و صداقت با هم غریبه باشند  

چقدر سخت 

 دلی داشته باشی گرفته 

  چشمان ابری اما غیر ممکن باریدن 

خیلی سخت  

  با همه بودن 

   و  

     در آخر تنها ماندن 

 شاعر: مریم فارسی

اشکهای تنهائی

 

 

یه دل دارم 

 خیلی شکسته تر از اونی که تصورش کنی 

چشمهائی دارم 

 مه گرفته از بارونی در انتظار باریدن 

دیده ای پر از غبار غم 

یه فکری دارم 

خیلی آشفته و خسته 

 همیشه با سکوت رفیقم 

فریادهای پر ز دردم  فرو رفته در باتلاق سکوتم 

اشکهای تنهائیهایم  

دیگه شرمی از باریدن ندارن 

با غروری زیبا میبارن 

یه .......... 

شاعر مریم فارسی 

این قلب و تو شکستی

 

ای هم صدای هستی 

این قلب و تو شکستی 

رفاقت و ربودی  

صداقت و شکوندی 

 اما دروغ کاشتی  

با اینکه با تو بودم  

 نمکدون و شکوندی   

چشمه اشک رو باختم   

نمی پرسی چه طوری؟

نمی دونی چه جوری؟

 فکر میکنم که بار آخری

 تو زندگی رو نباختی 

  خود من بودم

 دیگه نشد بهت بگم .............. 

شاعر: مریم فارسی

خیلی سخت

 

 

 خیلی سخت روی زمین خدا ایستاده باشی 

 و بدونی هیچ دوستی نداری  

خیلی سخت در جواب خوبی ها فقط  

نامروتی ببینی 

خیلی سخت پر از بغض باشی  

و نتونی حتی یه ذره اش و خالی کنی  

(خیلی سخت ابر بارانی باشی و اجازه باریدن نداشته باشی) 

خیلی سخت عاشق باشی اما  

قصه غصه های تنهائیت گرمابخش محفل غریبه و آشنا باشه 

خیلی سخت روی زمین خدا باشی  

 اما ندونی کجای این دنیای جای تو!!!!!! 

خیلی سخت بودن و نبودن- گفتن و نگفتن- شادی و غم  

دیگه برات بی معنی و بی تفاوت باشه 

 خیلی تلخ همیشه تنهائی  

خیلی سخت همه جا باشی، اما هیچ وقت نباشی 

خیلی سخت ................. 

 

شاعر: مریم فارسی

 

از این دل کوچکم دگر پر نکشید

 

 

روی این صفحه تنهائی من  

خط نکشید  

از این دل کوچکم دگر پر نکشید 

 از  قفس فراموشی دگر پر بکشید 

بگذارید که من هم باشم 

من همین جام ، مرا خط نکشید  

آمدم تا بنویسم کمی از تنهائی 

توی این دفتر بی نقش و نگارم بکشید  

روی این صفحه تنهائی من  

خط نکشید  

از این دل کوچکم دگر پر نکشید 

 شاعر: مریم فارسی 

 

چرا سهم من این بوده ؟

 

 

منم خسته و شکسته  

چرا سهم من این بوده 

از این دنیای بیهوده 

در این آهنگ فرسوده 

در این عشق های بیهوده 

بگو کجا نشسته 

اون که این همه درد و نوشته؟ 

برای تو نوشته؟ 

توئی که................. 

بازم می خوام بگم: 

خیلی دلم گرفته 

خدا با من چه کرده؟؟؟؟؟؟  

شاعر مریم فارسی

تنهائی من

 

 

چند صباحی است گذر می کنم  

از دنیای درویشی خویش 

لیک نمیبینم من یاری 

برای دنیای تنهائی خویش 

جز همان های و هوی خویش 

چند صباحی است تنها در کنار  آبی

میزنم نینوائی از آلام  تنهائی خویش 

هم سخن پرندگان در برکه تنهائی خویش  

  

شاعر: مریم فارسی

اگر روزی نوشتی سرگذشتی

 

اگر روزی نوشتی سرگذشتی 

اگر از این تلخی تنهائی نوشتی 

اگر از بودن و نبودن ها نوشتی 

اگر از رمز و راز زندگی نوشتی 

اگر از شادی ها و خندیدن ها نوشتی 

اگر از محفل هائی که نبودم و تو بودی نوشتی 

اگر در کنار دوستان برای شادی ها نشستی  

اگر عاشقت گشتم  اما ندانسته گذشتی 

بدان اما تو هنوز از قلبم نرفتی  

اگر روزی در این سر درگمی ها 

از خاطرات دوستی می نوشتی 

اگر روزی قلبی شکستی 

اگر روزی ................. 

 بدان من تمام اینها را در قلبم می نوشتم 

 

شاعر: مریم فارسی 

 

من تو این کلبه نشستم

 

من تو این کلبه نشستم
گاهی غمگین  گاهی شادم
گاهی از درون شکستم 
گاهی من یک موج خسته ام
من تو این کلبه نشستم
من خموش و سر شکسته ام
 خاطرات با تو بودن و توی ذهنم بارها نوشتم
 من تو این کلبه نشستم
 گاهی غمگین  گاهی شادم
 گاهی از درون شکستم   

من تو این کلبه نشستم  

گاهی اشک می ریزم 

 گاهی در سکوتم   

گاهی منتظر    

اما.....................

شاعر: مریم فارسی

فاصله من و تو

 

 

 

هرکسی یه جوری پژمرده  

من دراین دشت خشکیده
لیک تو در آن چمنزار ،تازه روئیده  

  

توکنار غنچه های نو شکفته
لیک من کنار ریشه هائی خشکیده
..............
تو زیباترینی -ولی من برگ برگ وجودم خشکیده
تو سرشار از عاطفه ای 

 ولی من .......................... 

  

شاعر: مریم فارسی 

باز هم

 

بازم غروب این دل

بازم بارون حسرت

بازم  طلوعی غمگین

بازم  عبوری سهمگین

بازم دیار غربت

بازم بودن نبون 

بازم درد جدائی  

بازم تصمیم رفتن 

بازم  سکوتی پر بغض 

بازم شکست و ریزش 

بازم  سردی احساس 

بازم گنگی برخورد 

بازم سر در گمی ها 

بازم تلخی ......   

بازم ..........

شاعر: مریم فارسی