غمگین شهر

 

چرا اینگونه دلگیرم 

چرا خسته و درمانده 

چرا نومید از هستی  

چرا بشکسته ز مستی 

چرا اینجا چنین گشتم؟
چرا زبانم در سکوت بنشست 

چرا آهنگ زیستن غمگین شد 

چرا ماندم در این هستی؟ 

بگو اینجا و آنجا  

چرا یک رنگ و بی رنگ  

چرا این جاده خلوت ماند 

چرا بغضم ...... 

چرا لبخند کمرنگ شد؟ 

چرا.........................؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!! 

شاعر: مریم فارسی

نظرات 2 + ارسال نظر

سلام
خوبی؟
چرا وبت به این روز افتاده؟؟؟؟؟؟؟
منظورم قالب و ............
عزیزم غصه نخور زندگی با ماست
اگه باختیم امروز و فردا که برجاست
توی این شب سیاه مه گرفته
نگاه کن خورشیدی از اون دورا پیداست
عزیزم دنیا همین جور نمی مونه
یه روز آخر می شکنه خواب زمونه
عزیزم شب همیشه شب نمی مونه
صبح می شه آفتاب میاد رو بوم خونه

مصطفی سه‌شنبه 29 تیر 1389 ساعت 12:27 http://www.mostafamirbashary.blogsky.com

سلام وبلاگتون خیلی جالب بود
فقط یه سوال :این شعراروهمشوخودتون میگین؟؟
مریم فارسی؟خودتونین؟
درضمن ممنونم که به لاگه من سرزدین

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد