ای قاصدک
بیار خبر
خبر
از بهر یار
خبر از غم
خبر از خاطرات ناخوانده
خبر از اشک های ریخته
خبر از چشمه های خشکیده
خبر از سوخته دل
خبری از دل شکسته
خبر از همان ماهی تنها
خبر از آن پرستوی
بگو که این جاده بی رهگذر
روزی پیدا خواهد کرد
عابری
تنها ولی...........................
بگو این چشمه خشکیده روزی خواهد جوشید
از این همه اشک
بگو بالاخره
خواهم شنید رعدی
از درد و الام خویش
منم اگر ..................................
بگو به من قاصدک
روزی می شکند این .......................
شاعر مریم فارسی
سلام به مریم عزیز ...
اینکه هربار بیام بگم عالی بود دیگه خیلی کلیشه ایه بهتره اینجوری بگم که همیشه شعرهاتو توی دفترم یادداشت می کنم یا گاهی توی سیستمم نگه میدارم چون واقعا دست نوشته هات زیباست ...
منم آپم فرصت کردی بهم سر بزن ...
سلام .خوبی عزیزم مرسی از اینکه بهم سر زدی.وبلاگت که خیلی بهتر از وبلاگ منه.از شعرهایی که مینویسی مشخصه شکست بدی تو زندگیت خوردی البته خدا نکنه اینجوری باشه ولی من خودم حس کردم.خوشحال میشم دوباره بهم سر بزنی موفق و پیروز باشی
سلام گلم مرسی از کیک تولدم امیدوارم که بتونم جبران کنم
یادم باشد حرفی نزنم که به کسی بر بخورد
نگاهی نکنم که دل کسی بلرزد
راهی نروم که بیراه باشد
چیزی ننویسم که آزار دهد کسی را
یادم باشد که روز و روزگار خوش است
همه چیز بر وفق مراد است و خوب
!تنها دل ما دل نیست...
سلام
خوبی؟
نیستی؟
آخرین سنگر سکوته
حق ما گرفتنی نیست
...........................
من همونم که همیشه غم و غصه ام بی شماره
اونی که تنها ترینه حتی سایه هم نداره
..............................................
آپم
خوشحال میشم بیای
سلام خوبی؟
اومدم یه سر به سایتت زدم ;-)
راستی هیچ می دانی من در غیبت ِ پُر سوال ِ تو چقدر ترانه سرودم چقدر ستاره نشاندم چقدر نامه نوشتم که حتا یکی خط ِ ساده هم به مقصد نرسید؟! رسید،اما وقتی که دیگر هیچ کسی در خاموشی ِ خانه خواب ِ باز آمدن ِ مسافر ِ خویش را نمی دید. در غیبت پر سوال تو آشنایان آن همه روزگار ِ یگانه حتا هرگز روشنایی خاطرات تُرا بیاد نیاوردند. در غیبت پر سوال تو آن انار خجسته بر بال ِ حوض ِ ما خُشکید..