صدای هق هق من
پیچید در گلویم
وقتی که هق هق من
پنهان شد ز یاران
وقتی که دردهایم
در دل شد کتابان
وقتی که آن کتابان
خاک خورد و شد تلنبار
وقتی که رفتم از یاد
بی آنکه دانم .......................
دریای اشک خشکید
چشمه حسرت جوشید
آرزوها ز یاد رفت
از بس که ماندم تنها
من ماندم فی مابین
جاده
وقتی شکستم از غم
امید را ز یاد بردم
ولی صد افسوس
وقتی که هق هق ام را
فرو دادم ز ترسم
خط خوردم ز دنیا
وقتی که........................
شاعر: مریم فارسی
باهات موافقم وقتی اعتراضی نمی کنیم انگارگم می شیم!
سلام
اولا چرا دیر به دیر آپ می کنی
چرا اینقدر غمگین شعر می گی ؟