پرستو به امید بهار کوچ کرد
اما ندید مقصدی جز پائیز
ندید هوائی جز سوز زمستان
در این ابرهای بارانی
در این آسمان دلگیر
می چرخند به دنبال سرزمین بهاری
ولی نیست دگر در زمین؛ بهاری
کوچ کردیم دسته جمعی
ولی گم کردیم همدگر را
در این مه آلود سال
خدایا به کدامین سمت بروم تا دوباره
بیابم دوستانم
من همان پرستوی تنهایم
همان مانده از تیم
همان .....................
شاعر:مریم فارسی
ای مایه ی وفا و صفا می پرستمت،در روح دیر باور و مشکل پسند من آنگونه ای که همچون خدا می پرستمت......
آن شب که داستان تو را گوش من شنید،غم خیمه زد به جانم و اشکم ز دیده ریخت .....بیخواب چشم من ،زغم جدانگداز تو ،یک آسمان ستاره ز شب تا سپیده ریخت !!!
من بیشمار مرغ گرفتار دیده ام
اما یکی چنان تو
اسیر قفس نبود...!!!
من سرگذشت تلخ،فراوان شنیده ام
اما به تلخکامی تو
هیچ کس نبود...!!!
دامن کشان زدیده ی من می روی به ناز ،اما به دوستی قسم از دل نمی روی
با سرگرانی از بر من می روی ،ولی می دانم زیار غمزده غافل نمی روی .....
رفتی؟
برو! که اشک منت راه توشه باد. خرم بمان،بدست دعا می سپارمت.
هرجا که می روی از منه خسته یاد کن هر جا که می روی بخدا می سپارمت!
سلام دوست عزیز اگر میخواهید واقعا ماهیانه چند میلیون تومان درامد داشته باشید به این وبلاگ بیایید.کسب درامد تضمینی.به امیدی که روزی همه پولدار شوند.
سلام
شما هم مث ما خیلی فعال نیستید
یه شعر زیبا با یه عکس با حال
عنولن مطلب مرا ببوس
منتظر نظرات وانتقادات وپیشنهادات شما هستم
موفق باشید
سلام
وبلاگ قشنگی دارید مریم گلی
به وبلاگم سربزن و منو لینک و بگو با چه اسمی لینکت کنم
البته درصورتی که دوست داشتی
مرسی بای