چشمه اشکانم٬
کنون سرابی است
کویری خشکیده
که در حسرت باران سیلابی نشسته
دلم همان آسمان سالها بی ابر است
که سالهاست در جستجوی ابرهای سیاه است
گلویم
در انتظار شکستن این همه بغض سنگین است
نگاهم در جستجوی همان رعد و برق
و کالبدم در انتظار همان دوست قدیمی
تا باشم در آغوشش
و بنوازم
در گوشش
تمام طنین های غمگینی
که تا کنون با خود به هر سو می کشاندم
نشکن دلم
اینبار با شکستنش
برای همیشه به نابودی کشانده می شوم .
شاعر:مریم فارسی
سلام مرسی عزیز
خواهش می کنم
چشاتون زیبا می بینه
من با اجازه تون لینکتون کردم
شب تون بخیر
شاد و موفق باشید
سلام مرسی دوست گلم
شما چطورین ؟
عید شماهم مبارک
اگه دانشجوین روز دانشجو رو هم پیشاپیش بهتون تبریک میگم
شاد و موفق باشید
سلام مریم جان خیلی زیبا بود
سلام
ممنون که به وبلاگم سر زدید
شعر هم میگید من از شعر خدیا مانده ام در کارهایت
خیلی زیبا بود واقعا کیف کردم
پاینده باشید
سلام دوست خوبم
متن های وبلاگت شاید رهگذر پسند نباشه
ولی با شکل کلی وبلاگت خیلی حال کردم
این یکی رهگذر پسند بود
ادامه بده
ولی هر جوری خودت دوست داری نه رهگذر پسند
موفق باشی
رهگذر
سلام مریم جان.ممنون از اینکه بهم سر زدی و این همه ابراز لطف کردی عزیزم.وب خیلی قشنگ و پر محتوایی داری.
راستی شعر وصف حال کار خودته؟
فوق العادهاست.
بازم بهم سر بزن.خیلی خوشحال میشم