ایستگاه تنهایی باران

 

در این ایستگاه 

 سالهاست به انتظار نشسته ام 

در زیر  رعد و برق های طاقت فرسا 

اما زیبا  

نشسته ام چتر به دست

می شنوم طنین دلنوازی 

از برخورد قطرات باران  

به چترم  

به این زمین سخت 

و کمی آنسو تر به زمینی خاکی 

شمیم دلنواز باران  

تا مغز وجودم میرود 

ترن های پی در پی 

می آیند و می روند 

اما در هیچکدامشان 

هیچ مسافری  

خبر از آمدن تو ندارد 

گریه آسمان تمامی نداشت 

او نیز فهمیده بود من در این دنیا غریبه ام 

شاعر:مریم فارسی

نظرات 1 + ارسال نظر
rooha چهارشنبه 11 آذر 1388 ساعت 08:50 http://www.baloot.blogsky.com

سلام
متن زیبایی بود
وبلاگ جالبی داری بهت تبریک می گم

من پری کوچک غمگینی را می شناسم
که در اقیانوسی مسکن دارد
و دلش را در یک نی لبک چوبی می نوازد آرام ، آرام
پری کوچک غمگینی که شب از یک بوسه می میرد
و سحرگاه از یک بوسه به دنیا خواهد آمد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد