به قلمت بگو روایت کند...........................

 

به قلمت بگو 

روایت کند آن عمق بی پایان نگاهم را 

نگاهم را ببین  

 کنون پیچیده تر از آنچه که هست شده است 

علت آن مبهم

ابرهای دلم سیاه است 

گلویم بر گفته از رعد و برقی بی پایان است 

قطرات بی پایان باران می بارد از چشمانم  

که نشان میدهد درونم را  

اگر بشکسته ام ؛زیبا تر از این است  

اگر خاکستر شدن افکارم شرین است

پس تا توانی بشکنم 

بارانی کن 

و درخواست رعد و برق  

بسوزان

فقط با یک تلنگر (کلمه) 

شکستنم راحت تر است 

من ناراحت نشدنی ام

چون تو شادمان می شوی

پس شادم با شادی تو 

شاعر:مریم فارسی

نظرات 1 + ارسال نظر
[ بدون نام ] جمعه 15 آبان 1388 ساعت 13:19

با غم پیمان دوستی بسته‌ام زیرا که در این روزگار بی‌مروت تنها او را باوفا دیده‌ام پس تا همیشه با او خواهم ماند....
ممنون که به مت سر زدی آگه مایل به تبادل لینک داشتی با کمال میل آماده‌ام

سلام
خواهش می کنم
ای بابا
سخت نگیر
دنیا ارزش غم و نداره
شاد باش--عمر کوتاه و دنیا ماندگار است
خواهش میکنم
من حرفی ندارم
خوشحال میشم تبادل لینک انجام دهیممن آماده تبادل لینکم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد